عباس كاظمی با شیك بار مطرح كرد؛

مراکز خرید چه بر سر شهر می آورند؟

مراکز خرید چه بر سر شهر می آورند؟

عباس کاظمی می گوید اینکه مراکز خرید بصورت بی رویه و بدون برنامه ریزی ساخته می شوند علاوه بر اینکه بر بافت شهری لطمه می زند موجب می شود از دیگر نیازهای  عمومی شهرها غفلت شود.



خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: «خرید کردن» مفهومی که اغلب اوقات وقتی مقرر است نگاه جامعه شناختی به آن داشته باشیم تصور می شود مقرر است به آن نگاه منفی داشته باشیم در صورتیکه خرید کردن بالذات نه امری منفی است و نه مثبت. یک امر طبیعی و روزمره است در کنار سایر کارهایی که در طول روز در زندگی انجام می دهیم و بستگی دارد که چقدر و چگونه خرید می نماییم آن وقت است که می توانیم نگاه جامعه شناسانه و مطالعات فرهنگی نسبت به آن داشته باشیم.
چند روز پیش، رویداد خارجی بلک فرایدی که چندسالیست پایش به ایران هم باز شده را داشتیم و تبلیغات آن در سراسر شهر هم دیده می شد و پیامک های تبلیغاتی هم که دست ازسرمان برنمی داشتند. روزی که فروشگاه های مختلف اجناس خودرا با تخفیف های ویژه ارائه می دهند و البته اصل این رویداد برای کشورهای خارجی است چون هم این اتفاق نزدیک سال نوی میلادی است و هم این که مخصوص برندهایی است که در طول سال قیمت بالا و ثابت دارند و در این روز تخفیف ویژه می گذارند ولی در ایران این روز بیشتر بهانه ای است برای ایجاد تب و تاب بازار و شور و حال خرید؛ اینکه ورود چنین رویدادهایی به کشور خوب است یا بد و لطمه شناسی آن مجال دیگری را می طلبد که در گزارش و مطلب دیگری باید به آن پرداخت ولی بهانه ما برای پرداختن به موضوع بلک فرایدی، موضوع «خرید» و «مصرف» است.
این امر انسانی که همیشه با انسان بوده و به قول عباس کاظمی، پژوهشگر و جامعه شناسی که سال هاست بطور جدی و منسجم مشغول پژوهش در این حوزه می باشد تصور دنیایی که در آن خرید کردن وجود نداشته باشد فقط یک رؤیا و تصور محال است. «مطالعات فرهنگی، مصرف فرهنگی و زندگی روزمره در ایران» و «پرسه زنی و زندگی روزمره ایرانی: تأملی بر مصرف مراکز خرید» همچون آثاری است که کاظمی در آن به پژوهش و مطالعه موضوع خرید پرداخته است. در کتاب تازه خود هم که نتایج یک مطالعه مفصل است به نتایج فرهنگی واجتماعی راه اندازی مگامال ها در شهر تهران پرداخته است. کتاب «مگامال ها و مجتمع های تجاری در تهران» مطالعه ای جامعه شناختی و حاصل پژوهش عباس کاظمی و مسرت امیرابراهیمی است که توسط انتشارات مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران انتشار یافته است.
براساس پژوهش این اثر مشخص شده که رفتن به مرکز خرید، اولویت سوم فراغتی مردم پس از رفتن در پارک و دیدار خانواده و اقوام است. بطور کلی، ۶۶ درصد مردم طی سال ۱۳۹۴ از یک مرکز خرید بازدید کرده ‏بودند. همچنین، برمبنای پیمایش ‏۱۲۰۰ نفری درون مراکز خرید روشن شد که مصرف کنندگان بیشتر از طبقات متوسط، گروه سنی جوان و تحصیل کرده هستند. نتایج گسترش مال‏سازی در تهران در سه سطح فردی سطح شهر و سطح مراکز خرید و مال ها بیان شده است.
همچنین نتایج این پژوهش نشان داده در سطح فردی با تحول در سبک زندگی و فرهنگ مصرف و تحول در تجربه‌ی شهر روبه رو هستیم همین طور در سطح شهر با تغییر بافت شهری، تحول در الگوهای سکونت حوالی مراکز خرید، دگردیسی فضایی شهر به سمت شبه فضاهای عمومی یعنی فضاهای عمومی با مالکیت خصوصی و کنترل شده، نابرابری فضایی میان طبقات پایین و متوسط و اعیانی سازی شهر بوسیله توسعه ی فضاهای لوکس تجاری مواجهیم. در سطح مال ها موقعیت اشباع مال ها و افت و خیزهای حیات درون مال ها که در بعضی مواقع منجر به پدیده‌ی مرگ مال یا تغییرکاربری آن شده است، روبه رو خواهیم بود.

به بهانه انتشار این کتاب با عباس کاظمی، یکی از پژوهشگران این کتاب گفتگویی انجام دادیم که مشروح آنرا در ادامه می خوانید؛
* خوب است حالا که ایام بلک فرایدی هم است، گفتگویمان را با ارتباط به این مناسبت شروع نماییم و این که بلک فرایدی اساساً چقدر در ایران معنا دارد؟
ببینید قبل از هرچیزی باید بگویم بلک فرایدی مربوط به کشورهایی است (به طور خاص آمریکا) که قیمت ها در طول سال ثابت است، هم مردم قیمت ها را می دانند و هم فروشگاه ها و بعد در چنین روزی یکدفعه قیمت ها تخفیف خیلی زیادی می خورد. بدین سبب چنین رخدادی در بازار ما عملاً بی معناست یکی بخاطر عدم شفافیت و دیگری به سبب تورم بالا، قیمت ها در ایران ثابت نیست. بدین سبب قیمت هایی هم که بعنوان تخفیف گذاشته می شود، قیمت واقعی نیست یا این که به هیچ شکل نمی توانی اطمینان حاصل کنی که تخفیف ها واقعی است. آنچه تخفیف در ایران نام نهاده شده در بهترین حالت قیمت چند ماه قبل است. تورم و عدم شفافیت «جمعه سیاه» را در ایران بی معنا کرده است.
* با توجه به این فیک بودن اما ذوق و شوق و تب و تاب خرید وجود دارد و در چند سال اخیر در تبلیغات شهری هم این تب و تاب را دیدیم.
«بلک فرایدی» نشان میدهد که فرهنگ متفاوت خرید درحال ایجاد شدن است. ریشه بلک فرایدی این بود که فروشگاه ها و برندها در حوالی روز شکرگزاری در آمریکا تخفیف ویژه عرضه کنند تا کسانی که نمی توانند در دیگر ایام سال خرید کنند در این روز خرید کنند. در عین حال در ایران این روز فرصتی است که گروهی از افراد بتوانند بوسیله خرید مجازی از برندهایی که بدان علاقمند هستند خرید کنند. در ایران بطور سنتی، خرید قبل از نوروز را داشتیم که عمدتا در ماه منتهی به سال جدید فروشگاه ها و خیابان های خرید از اقبال خوبی برخوردار بودند. در اسفند ماه اتفاقات زیادی حول خرید شکل می گرفت، از نوکردن وسایل منزل تا کمک به افراد بی بضاعت. فرهنگ خرید ارزان در ایران به اسفند اقبال دارد اما «بلک فرایدی» آنرا به آذرماه هم گسترش داد. درواقع این جشن تخفیف به سبب سال جدید میلادی است. اگر کمی بیشتر روی این مساله تأمل نماییم خواهیم دید که خرید کردن فقط خریدن کالای ارزان نیست بلکه با مقوله کلی فرهنگ که شامل فرهنگ رفتاری حول کریسمس یا نورز باستانی است سروکار دارد. تب و تاب خرید نیز قسمتی از جنبش زندگی معمولی است که در خیلی از اوقات ممکنست به مصرف گرایی بیشتر نیز دامن بزند.
* اگر بخواهیم از مقدمه بلک فرایدی عبور نماییم و وارد گفتگو به بهانه انتشار کتاب جدیدتان شویم خوب است از اینجا شروع کنم که عنوان کتاب جدیدتان «مگامال ها و مجتمع های تجاری در تهران» است، کمی درباب سیر ورود مگامال به ایران بفرمائید. چه شد که ما از بازار و بازارچه سنتی و پاساژ به مگامال رسیدیم؟
در زبان روزمره ما کلمه پاساژ و مرکز خرید را برای شکل های مختلفی به کار می بریم اما ممکنست ضرورتاً به شکل خاصی از آن هم اشاره نداشته باشیم. ما در حین مطالعات متوجه شدیم که مردم درک مشخصی از مفهوم مرکز خرید ندارند و وقتی از مرکز خرید حرف می زنند منظورشان هرجایی می تواند باشد همانطور که سال ها به مرکز خرید نصر می گفتند پاساژ نصر. حتی برخی افراد به فروشگاه های زنجیره ای مثل شهروند و رفاه و اینها مرکز خرید می گویند در صورتیکه اینطور نیست. در دهه ۲۰-۳۰ ما پاساژ داشتیم که مراکز مسقف کوچکی با چند مغازه بودند که نه پارکینگ داشتند و نه مراکز فراغتی مثل کافی شاپ و رستوران و اینها در آنها وجود داشت. در پاساژها، مغازه دارها بیشتر با یکدیگر وارد تعامل می شدند و گفتگو می کردند. در دهه ۴۰ مراکز خریدی در ایران ساخته شد که علاوه بر فضایی برای خرید، رستوران، سالن بازی، سالن رقص و … ساخته شد در حقیقت علاوه بر این که آدم ها خرید می کردند فضای عمومی برای دید و بازدید و معاشرت و استراحت هم وجود داشته است تا دهه ۷۰ اساساً کاربری مراکز خرید، تجاری و برپایه خرید و بخش محدودی از آن به بخش فراغت اختصاص می یافت تا این که از دهه ۷۰ به بعد مراکز تجاری چند منظوره باز شدند و خرید با فراغت بیشتر همراه شد. اما «مال ها»، شکل های جدیدتر مراکز خرید هستند که وجود پارکینگ در آنها لازم است علاوه بر آن یک یا چند عنصر از فضای تفریحی یا فرهنگی را هم در بر می گیرند.
مردم درک مشخصی از مفهوم مرکز خرید ندارند و وقتی از مرکز خرید حرف می زنند منظورشان هرجایی می تواند باشد همانطور که سال ها به مرکز خرید نصر می گفتند پاساژ نصر. حتی برخی افراد به فروشگاه های زنجیره ای مثل شهروند و رفاه و اینها مرکز خرید می گویند در صورتیکه اینطور نیست.
* یعنی تنها فرق مراکز خرید و مال ها از نظر اندازه و وسعت است؟
هم وسعت، هم تنوع و هم اهمیتی که به بخش های فراغتی می دهند. مال ها به موضوع فراغتی خیلی اهمیت می دهند. «مگامال» ها اما نوعی سوپرمال هستند بطوریکه هم هایپر مارکت دارند، هم شهربازی، هم سالن سینما و باشگاه ورزشی و کتاب فروشی و…. به صورتی مگامال ها شبیه یک شهر کوچک هستند. چنین مراکزی از تصویر یک شهر کامل بهره می برند. در مگامال ها ایده خرید قسمتی از یک ایده بزرگ است.
* خب با این حساب و با تعریفی که از مگامال ارائه کردید در ایران اصلاً چنین چیزی داریم؟
در غرب مگامال ها را با متراژشان و تنوعی که دارند سنجیده می شوند. برای مثال «مال آمریکا» در «مینه سوتا»، ۵۲۰ هزار متر است و ۵۵۵ باب مغازه دارد که هر کدام از آنها فروشگاه های بزرگ اند که برندهای مختلفی در هریک مشغول به کار هستند. این در حالیست که مگامال اکباتان ۲۰ هزار متر است با ۲۰۰ واحد تجاری متوسط و کوچک. اغلب مجتمع های تجاری چند منظوره در ایران آنچنان بزرگ نیستند که مگامال نام گیرند. یکی از این مجتمع ها که به نسبت بزرگ است ایران مال نام دارد. از این منظر نمونه هایی از مگامال واقعی را در ایران کم داریم اما با تسامح به خیلی از مجتمع های چند منظوره و با کارکردهای متفاوت فرهنگی، تجاری و فراغتی و خرید مگامال گفته شده است. در فرهنگ امریکایی اغلب این مگامال ها در خارج از شهر قرار گرفته اند و بیشتر جهت زندگی افرادی که در حوالی شهر زندگی می کنند هدف گذاری شده است. اما تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران اغلب این مال ها را در نواحی متفاوت شهری جای داده است. بطور کلی ما در این کتاب به تفاوت های تعریف از این طبقه بندی ها واقف بودیم بدین جهت تعریف و گونه شناسی متناوب با آنچه در اینجا داریم را در فصلی ارائه کرده ایم.

* مراکز خرید و مجتمع های تجاری با شهر چه می کنند و چه بر سر شهر می آورند؟
پیامدهایی که مجتمع هایی تجاری بر سر شهر می آورند یکی دو دهه دیگر بیشتر مشخص می شود و ما الان درحال پیش بینی هستیم. در وهله اول بگویم که من نمی گویم مرکز خرید یا مال فی نفسه و ذاتاً بد است اتفاقاً خیلی هم به زیست و فضای شهری کمک کردند و به شهر تنوع بخشیدند و سبک زندگی و سبک خرید را تغییر دادند. امروز بسیاری از آدم ها برای خرید به مرکز خرید می روند تا تشخص پیدا کنند. چون در مراکز خرید نوع برخورد فروشنده ها فرق دارد و زنان فرصت زیست بیشتری نسبت به بازارهای سنتی دارند.
* بله در کتاب هم اشاره کرده بودید که مراکز خرید فرصت زیست زنانه را بیشتر فراهم کردند و اتفاقاً می خواستم بپرسم منظورتان ازاین بخش چیست؟
در بازار بزرگ از گذشته تا الان همیشه اینطور بوده که مردان در مرکز و قابل رؤیت باشند و زنان به طور معمول از کناره می روند به بیان دیگر مردان بازار سنتی را تصاحب کردند و زنان می کوشند کمتر از بخش های رؤیت پذیر حرکت کنند چون نگاه های سنگین مردانه در بازار هنوز وجود دارد اما در مرکز خرید این «نگاه سنگین» بسیار کمتر احساس می شود و زنان در این مراکز احساس راحتی بیشتری دارند. در فصلی از کتاب با عنوان تحول در فرهنگ خرید ما این نگرش زنان به مرکز خرید در مقایسه با بازار را مستند بیان کردیم.
* اگر مراکز خرید به شکل یکی از المان ها و نمادهای جدی شهر دربیایند چه اتفاقی خواهد افتاد کما این که همین الان هم این اتفاق تا حدی رخ داده است. همچنانکه در کتاب تان اشاره شده امروز تهران با مراکز خریدش شناخته می شود تا با مراکز عمومی.
مشکل گسترش مجتمع های تجاری از جایی آغاز می شود که این مراکز خرید بصورت بی رویه و بدون برنامه ریزی خاصی در شهر ساخته می شوند. این بدون برنامه ریزی بودن در درجه اول به خود این مراکز خرید لطمه می زند چون آن قدر شهر از مرکز خرید اشباع می شود که خیلی از آنها بدون مشتری به متروکه تبدیل می شوند در درجه دوم این مراکز خرید ممکنست به شهر به شکل های مختلفی لطمه بزند برای مثال از جهت مکان یابی اشتباه و تخریب بافت محلی.
وقتی یک مرکز خرید در یک محله ساخته شود، مغازه های محله هم به تدریج تغییر کاربری می دهند. بدین سبب راه اندازی یک مرکز خرید در محله بافت و ارزش ملک های آنجا را هم تغییر می دهد. غیر از اینها در سطح وسیع تر، تکثیر مجتمع های تجاری موجب می شود که این مساله یک الگوی ثابت شهری برای شهرهای دیگر شود و از دیگر نیازهای عمومی شهرها غفلت شود می توان گفت ساخت بی رویه مراکز خرید و مجتمع های تجاری یعنی این که مردم را از مراکز آزاد شهری به مراکز بسته شهری سوق داده شوند. بسیاری از مفسرین می گویند این اتفاق خوبی است که زنان داخل مراکز باشند چون آزادی و امنیت بیشتری دارند و بله این تفسیر درستی از واقعیت است. اما فقط یک لایه از واقعیت را نشان میدهد. یک لایه و تفسیر دیگر این است که تشویق افراد به حضور در مراکز خرید نوعی محدود کردن افراد هم است و عملاً افراد را از تیررس نگاه جامعه خارج می نماییم و انها را به داخل مراکز خرید هل می دهیم.
تکثیر مجتمع های تجاری موجب می شود که این مساله یک الگوی ثابت شهری برای شهرهای دیگر شود و از دیگر نیازهای عمومی شهرها غفلت شود می توان گفت ساخت بی رویه مراکز خرید و مجتمع های تجاری یعنی این که مردم را از مراکز آزاد شهری به مراکز بسته شهری سوق داده شوند. * آیا می توان گفت مراکز تجاری به صورتی سبب ضعف در شکل گیری ارتباطات و تعاملات میان فردی شده اند؟
اساس و بنیاد زندگی انسانی برارتباط است و هرچقدر این ارتباط کم شود، مصائب و مسائل جدی در زندگی رخ می دهد. بنیاد جامعه هم برپایه تعامل اجتماعی است. حالا باید دید که با این شیوه از گسترش مراکز تجاری، امکان تعامل اجتماعی را بیشتر می کند یا آنرا کم و منتفی می کند؟ چرا ما از قدرت نهفته در فضای عمومی دفاع می کنیم؟ در فضای عمومی آدم ها با هم ارتباط می گیرند و از آن طریق جامعه ایجاد می شود و شکل می گیرد. امروزه برخی کشورهای به فکر افتادند فضاهایی طراحی نمایند که هیچ عنصر خریدی در آن وجود نداشته باشد تا آدم ها فقط باهم معاشرت کنند و باهم حرف بزنند. در مراکز خرید امکان معاشرت و تعامل اندک است و اینجاست که ساخت بی رویه مراکز تجاری مسئله دار می شود. جایی که امروز مگامال اکباتان تولید شده، قرار بود میدان بزرگ ساخته شود که جشنواره های محلی در آن اجرا شود و مردم آن محله با هم در ارتباط باشند ولی امروز این فضا از بین رفت، درست است که جمعیت باردیگر در آن فضا جمع می شود اما قشر متفاوتی جم را می سازند که هیچ کمکی به انسجام محلی نمی کنند. ضمن این که افرادی که وارد مال ها می شوند بیشتر درگیر مسائل فردی، شخصی و خانوادگی خودشان هستند و به فکر ارتباط برقرار کردن نیستند. مجتمع های تجاری «جمعیت» را به خودش دعوت می کند اما «جمع» نمی سازد. چون معماری مراکز خرید به گونه ای است که اجازه ندهد جمع شکل بگیرد. برای همین هم اغلب مراکز خرید فضای باز عمومی ندارند.
* اخیراً جی. بی. مک کینون، روزنامه نگار مشهور کانادایی کتابی نوشته با این مضمون که زندگی در دنیایی که نمی توان خرید کرد چگونه است، پس از خواندن مقاله ای درباره این کتاب ذهنم مشغول این سوال است که آیا اصلاً زندگی دردنیای که نتوان خرید کرد قابل تصور است؟
به نظر من یک آرزوی محال است. اولاً این را بگویم که خرید ضرورتاً چیز بدی نیست. جهانی که در آن خرید صورت نگیرد بنظرم نمی تواند وجود داشته باشد. ما می توانیم تلاش نماییم مصرف گرا نباشیم اما نمی توانیم کلاً مصرف نکنیم. بین خرید و خرید انبوه و خرید بیش از حد تفاوت وجود دارد. خرید و مصرف جزو اساسی زندگی و هویت بخش زندگی ماست و ارتباط را ممکن می کند اما مصرف گرایی فرق می کند. مصرف گرایی یعنی این که بسیار فراتر از نیازهای خود مصرف کنی. اینکه همه کالاها را تبدیل به یک کالای یک بار مصرف کنی یعنی مصرف گرایی و این مصرف گرایی نه فقط منجر به نابرابری می شود بلکه به محیط زیست هم لطمه می زند. امروزه جنبش های اخلاقی و ضدمصرف گرایی بحث شان این است که به زندگی انسانی تر و رسیدن به توسعه پایدار کمک کنند اما فقط در حد یک سری شعار و جنبش باقی ماندند و جریان اصلی جامعه به سمت مصرف گرایی می رود. بدین سبب باید بین مصرف و اسراف تفاوت قائل شد. همه این ها نباید منجر به این شود که ما با خود خرید و مصرف مقابله نماییم چون قسمتی از خرید و مصرف یک رفتار معمولی انسانی است که قسمتی از تمدن انسانی شمرده می شود.

* بنظر می رسد با شیوع ویروس کرونا کمی مدل خرید تغییر نمود البته قبل از این هم مدل خرید آنلاین باب شده بود اما با شیوع ویروس کرونا بیشتر باب شد، بطور کلی این دوسال اخیر چه بر سر الگوها و فرهنگ خرید آورد آیا این شیوه خرید سبب مرگ و افول مال ها که در این کتاب جدیدتان هم از آن حرف زدید ارتباطی دارد؟
چند مورد مراکز خرید و مجتمع های تجاری را تهدید می کند؛ نخستین مورد ازدیاد خودشان که سبب مرگ شان می شود. دومین مورد، خرید آنلاین است که قبل از کرونا هم وجود داشت و بطور کلی زندگی های امروزی به سمت هرچه بیشتر آنلاین شدن حرکت می کنند. در کشورهای غربی هم خرید آنلاین منجر به افت و افول مراکز خرید شده است. سومین مورد هم کروناست که در کنار خرید آنلاین بیشتر منجر به تضعیف مجتمع های تجاری و مراکز خرید شده است. پژوهش ما مربوط به دوران قبل کروناست که خرید آنلاین هنوز خیلی رونق پیدا نکرده بود و انقدر اعتماد به خرید آنلاین پیدا نشده بود.
پژوهش ما سال ۱۳۹۶ شروع و سال ۱۳۹۸ به اتمام رسید. امروز خرید آنلاین به چند دلیل جزو روتین زندگی مردم شده است؛ کرونا، تورم و تحریم ها. نکته دیگر این که در سال های اخیر خریدهای دست دوم درحال باب شدن است. در غرب و به ویژه آمریکا همیشه باب بود اما در ایران به سبب مفهوم «تمیزی» و «حساسیت فرهنگی» که ما داریم به طور معمول سراغ خرید دست دوم نمی رفتیم اما الان سبک زندگی ها تغییر پیدا کرده و روی آوردن به خرید دست دوم بیشتر شده است و مجموع اینها سبب شده که مراکز خرید افت کنند.
امروز خرید آنلاین به چند دلیل جزو روتین زندگی مردم شده است؛ کرونا، تورم و تحریم ها ضمن این که در سال های اخیر خریدهای دست دوم درحال باب شدن است. * آیا راهکاری هم برای نجاتشان وجود دارد؟
معمولاً وقتی این مراکز رو به افول می روند و افت می کنند، تبدیل به مراکز اداری و خرده فروشی های محلی می شوند. یا اگر نزدیک به بازار باشند تبدیل به انبار می شوند. اما این که آیا می توان آنها را تبدیل به دانشگاه و مراکز آموزشی و دیگر فضای عمومی کرد مواردی است که می توان رویشان فکر کرد. بااینکه مراکز خریدی هم هستند که چند منظوره هستند و کاربری فرهنگی هم دارند خطر کمتری تهدیدشان می کند اما بسیاری از آنها شرایط خیلی بدی دارند و به زودی گرفتار مرگ می شوند.
* کمی سراغ بحث درباب خود کتاب برویم. سال هاست کتاب های شما را فرهنگ جاوید منتشر می کند. چرا این کتابتان را انتشارات مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران منتشر کرد؟
اتفاقاً الان یک کاری هم دارم که مقرر است فرهنگ جاوید منتشر کند با عنوان «مالی شدن شهر» ولی درباره انتشار این کتاب توسط مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران باید بگویم که این کتاب پژوهشی است در پاسخ به فراخوانی که مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران منتشر نموده بود و بنده به همراه خانم مسرت امیرابراهیمی که از جامعه شناسان خوب کشورمان هستند این پژوهش را برای این مجموعه انجام دادیم و چون مالکیت مادی این پژوهش برای مرکز بود امکانش فراهم نشد که کتاب توسط ناشر دیگری منتشر شود. رایزنی هایی برای انتشار خارج از مرکز مطالعات انجام دادم که موفقیت آمیز نبوده است. در هرصورت کتاب از نظر چاپ خوب است اما این مرکز توزیع درستی ندارد.
* آقای کاظمی، تابه حال همه کتاب ها و پژوهش های شما در محدوده تهران بوده است. برنامه ای برای پژوهش در زمینه وسیع تر کشوری ندارید؟ چون امروزه مراکز خرید در شهرستان ها و شهرهای بزرگ هم خیلی باب شده است.
به این ایده فکر کردم. حتی دوسال پیش سعی کردیم در مشهد این کار را نماییم ولی ممکن نشد. کار سراسری مستلزم زمان وبودجه فراگیر است. یکی از مشکلاتی که این کار دارد این است که اولاً مطالعات در سطح تهران هنوز تمام نشده و دوم این که هیچ بانک داده ای در زمینه مراکز خرید وجود ندارد و مراکز خرید ما شناسنامه ندارند. تا پیش از انتشار این کتابی که ما منتشر کردیم هیچ آماری از این که چه تعداد مرکز خرید وجود دارد و اینها وجود نداشت. با این وجود آماری که ما در این کتاب منتشر کردیم هم از نظر ما کامل نیست. انجام کار برای شهرستان ها هم نیازمند داشتن چنین بانک داده ای است که هم اکنون وجود ندارد. امیدوار هستم در آینده نزدیک شهرداری ها به سمت شناسنامه دار کردن فضاهای شهری بروند.


منبع:

1400/09/09
11:49:23
5.0 / 5
630
تگهای خبر: بار , بنیاد , تولید , رستوران
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۴ بعلاوه ۳
Shikbar شیک بار
shikbar.ir - حقوق مادی و معنوی سایت شیك بار محفوظ است

شیك بار

حمل و نقل و باربری